گوسفند علفش را می خوردوهر روز چاق تر می شد و چوپان گوسفند را بعد از مدتی می فروخت، گرگ گاهی گوسفندان را می درید و میخورد، در این میان دلم برای سگی می سوخت که بی جهت برای گوسفندانی که قرار بود به دست چوپان کشته شوندخودش را در مقابل گرگ به خطر
می انداخت غافل از اینکه گوسفندان چوپان را امین و نگهبان خود می دانستند... آنها از همان اول مشخص بود که به دست چه کسی کشته می شوند
گوسفندان به خاطر جهلشان قربانی میشوند نه گوشتشان