"قابی از نور"
از سمت دیگر
به خانه بر می گردم
و از عبور تکرار
زیاد خواهم شد،
هر روز
که تو می آیی
پنجره می آفریند
قابی از نور.
چهار دیوار
از زمین بلند می شود
و سایه ی آفتاب
می افتد پایین.
شب ها
اتاق را بر می دارم و
از در می زنم بیرون،
رویاهایم
در خیابان
پرسه می زنند
دوری
درد کمی نیست
در تاریکی
خوابش نمی گیرد
روشنایی!
شاعر: "مرضیه رشیدپور(کیمیا)"
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 13 شهریور 1401 17:23
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
زهرا آهن 14 شهریور 1401 18:34
درود بر شما
چشمه ذوقتان جوشان
پایدار باشید به مهر
محمدصادق رحمتی 14 شهریور 1401 21:40
بانورشیدپورسلام وعرض ادب شغربسیارزیبایی بوددست مریزاد
jalal babaie 16 شهریور 1401 09:34
سلام و درود فراوان زیبا و خواندنی بود