معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

عشق و سگ

ارسال شده در تاریخ : 14 دی 1400 | شماره ثبت : H9419457

صدای سگ میاد از تو خرابه
نمیداند که عشقم خوابه خوابه
خدایا عشق من بیدار نگردد
زخواب خوش به او آزار نگردد
روم در پیش سگ با تکه ای نان
دهم بر او بگویم بخور حیوان
ولی کمتر صدا کن یار خوابه
برو تو ان بیابان از خرابه
سگه خورد و رفت بیرون از خرابه
همان لحظه منم برگشتم خانه
یک ساعت بعد دیدم صدا می آید
صدای مردم با های ها می اید
رفتم بیرون ببینم چه خبره
دیدم توی کوچه چندین نفره
گفتم نیمه شبی چه خبره بابا
اینقدر سرو صدا میکنید شما ها
گفتند گرگ زده طویله باقر
برده یک بز چاق و یکی لاغر
گفتم جدی میگیدآخر چطوری
گفتند درِباز بوده خیلی فوری
یکی گفت این سگه صداش نمیاد
ان یکی گفت سر شب پارس میکرد
منم رنگم پرید هیچی نگفتم
برگشتم خانه و تا صبح نخفتم
هوا روشن شدو رفتم بیابان
بدنبال سگه حیران و نالان
رفتم تا پایه کوه جلو غار
دیدم سگه انجا نشسته بیدار
به او گفتم گرگها بز ها را بردند
قشنگ نشستن و آنها را خوردند
بیا سگ جان بیا برگرد خرابه
دلم برا باقر خیلی کبابه
هرچی به او گفتم دیدم نشسته
گفتم بلند شو سگ جان شدم خسته
بالاخره آوردمش خرابه
گفتم این گوشت بخور ان کاسه آبه
دم غروب شدو ان یار دیدم
از آن قصه دیشب را پرسیدم
گفت اتفاقا ما بیدار بودیم
منتظر یک خواستگار بودیم
گفتم نه ما قرار نبود بیاییم
کدام خواستگار ی بعدا میاییم
گفتش تو نه بابا مراد گندمی
آسیاب داره بغل حمامی
گفتم جدی گفتی گفت اره بابا
گفتم دوستش داری گفت حرف بابا
گفتم امشب میاد گفتش که آره
گفتم بله میدی گفتش قراره
گفتم آخر چرا گفت بابام میگه
گفتم پس عشق مان گفت دیگه دیگه
با اعصاب خراب برگشتم خانه
زدم، تو سر خود با صد بهانه
بروی خود در اتاق را بستم
مادرم گفت چته گفتم که خسته ام
نبیند عاشقی رنگ جدایی
خزان شد عمرم از این اشنایی
.....
ادامه دارد.....
علی ناب اراک

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 70 نفر 200 بار خواندند
امیر عاجلو (16 /10/ 1400)   | علی ناب (16 /10/ 1400)   | محمد علی رضا پور (18 /10/ 1400)   | محمد مولوی (10 /11/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (16 /10/ 1400)  علی ناب (17 /10/ 1400)  محمد مولوی (10 /11/ 1400)  
تعداد آرا :3


نظر 3

  • امیر عاجلو   16 دی 1400 00:18

    .مانا باشید و شاعر rose

  • علی ناب   17 دی 1400 00:17

    باسلام خدمت شما دوستان عزیز چند روز پیش هوا سرد بود یک خرابه چند تا خانه از ما
    ان طرف تر یک خرابه هست که بعضی وقتا یک سگ میاد انجا نشسته بودم در منزل دیدم
    صدای سگ میاد به خانواده گفتم فکر کنم این سگه گرسنه است چیزی نداریم ببرم براش گفتند
    گفتند امروز دوتا مرغ خریدیم. ماهم خانوادگی ران مرغ دوست نداریم.....دوتا ران مرغ بردم دادم به سگه
    همانجا یکم نشستم تا خورد بعد که برگشتم فکر این شعر امد تو سرم
    باتشکر علی ناب اراک

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا