معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

عشق وسگ ۲

ارسال شده در تاریخ : 28 شهریور 1401 | شماره ثبت : H9422321

باسلام خدمت کلیه دوستان و عزیزان
عده ای از عزیزان گفته بودند اگر شعر
عشق و سگ ادامه داشت خیلی بهتر بود
منم ادامه این را نوشتم وتقدیم دوستان
عزیز مینمایم چند بیت ازاخر قسمت اول
.........
بااعصاب خراب برگشتم خانه
زدم تو سر خود با صد بهانه
بروی خود در اتاق را بستم
مادرم گفت چته گفتم که خسته ام
نبیند عاشقی رنگ جدایی
خزان شد عمرم از این آشنایی
....
عشق و سگ ۲
بااعصاب داغون تو فکر بودم
با خدای خودم در ذکر بودم
که دیدم باز سرو صدا می آید
انگار از کوچه بالا می آید
گفتم ولش کن هرچی میخواد باشه
حالم خوب نیست برم شاید دعوا شه
دیدم مادرم داد میزد کجایی
تو اتاق نشستی تک و تنهایی
گفتم ناراحتم ولم کن مادر
گفت کشتی هات غرقه یا ماندی لا در
چته ناراحت چی هستی جانم
نکنه سگه گاز گرفته تو هم
گفتم نه بابا سگه کار نداره
کی وگاز گرفته کجا بیچاره
گفت انگار از همه چیز بی خبری
مرادو گاز گرفته تو پادری
گفتم چی میگی مادر راست میگی
از مراد پسر عباس میگی
گفت سر شب میرفت خواستگاری
سگه گازش گرفته سخت و کاری
آخر اون سگهارا با چوب میزد
این زبان بسته را تو جوب میزد
گفتم حالا کجاست گفت بیمارستان
گفتم سگه کجاست گفت رفته بوستان
یکم نان‌ و گوشت گذاشتم تو کیسه
رفتم بوستان دیدم که سگه خیسه
از بچه‌ها پرسیدم چرا خیسه
گفت مراد آب‌جوش ریخت گفته پیسه
مراد را برده بودند بیمارستان
بستری شده بود فصل زمستان
فردای آن روز شد و یار دیدم
بازم قصه دیشب را پرسیدم
گفتش قرار بود بیاند خواستگاری
خواست خدا بود که بشه اینطوری
گفتم حالا چکار کنیم گل من
تا اینکه زود تر حل شه مشکل من
گفت شما زود تر بیاید خواستگاری
تا پیش نیامده مشکل کاری
گفتم بابات که من و دوست نداره
گفت چی میگی بابام چکار تو داره
گفتش فردا شب بیاید خواستگاری
به بابام هم بگو مشغول کاری
گفتم میترسم بابات چیزی بگه
مادرم ناراحت شه بیفته گریه
گفت مادرم خبر داره کار ها مو
میگم امشب راضی کنه بابامو
گفتم باشه منم به مادر میگم
باهاش صحبت کنم خبرت میدم
باهم صحبت کردیم و رفتیم خونه
دیدم مادرم تنها تو ایوونه
گفتم مادر من گل پری را میخوام
بریم خواستگاری تا باهات بیام
مادرم هم خوشحال شدو قبول کرد
رفتیم دیدم باباش صحبت پول کرد
بزرگتر ها با هم صحبت کردند
به خوب و خوشی رافت کردند
فردا شبش هم نامزدی گرفتیم
حلقه دست ‌کردیم وشادی گرفتیم
خدا حق را به حق دار می‌رساند
سگی را بهر این کار می‌رساند
کس اگه نیست از کار الهی
که چه باشد تورا فردا به راهی
کسی از راز این کار نیست آگاه
بجز ناب و شما که خوانده این راه
تمام ...خوش باشید
علی ناب اراک

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 105 نفر 213 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /06/ 1401)   | علی ناب (29 /06/ 1401)   | ولی اله بایبوردی (29 /06/ 1401)   | علی مزینانی عسکری (29 /06/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /06/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 4

  • امیر عاجلو   28 شهریور 1401 20:09

    درود و سلام موفق و مانا باشید rose rose rose

    • علی ناب   29 شهریور 1401 00:39

      باسلام خدمت شما ممنونم
      به هرجا می‌روی باشی سلامت اااا بود دست خدا پشت و پناهت

  • علی مزینانی عسکری   29 شهریور 1401 10:09

    درود بر شما جناب ناب
    rose rose rose

    • علی ناب   29 شهریور 1401 16:45

      باسلام و دورد ممنون
      همیشه سلامت باشید

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا