معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

آستان کلنگ

ارسال شده در تاریخ : 19 شهریور 1401 | شماره ثبت : H9422222

از فراقت سر به سنگ کوبیده ام
سر به آستان کلنگ کوبیده ام
رفته‌ ام تا انتهای روزگار
تا ببینم که تو هستی بر قرار
بارها گردیده جانم غرق خون
گشته ام دیوانه در حد جنون
سالها دور از نگاهت مانده ام
چشم براه چشم‌هایت مانده ام
بی نشانیم ما به چشم روزگار
بی نگاهت مانده ایم دور از بهار
هرس دیدارت مرا بیچاره کرد
توی هر شهر و دیار آواره کرد
گشته ام رسوای عشقت در جهان
بسته اند راه مرا این همرهان
من گذشتم از تبار و خانمان
خوار گردیدم به چشم دیگران
رسم شیدایی نمی‌داند کسی
شعر تنهایی نمی‌داند کسی
کس نرفته راه و بیراه گاه گاه
تا ببیند رهروی هست در نگاه
باید اول از دل و جان و بگذری
تا شوی اهل دل هر منظری
ما به راه خویشتن بیش از کمیم
گرچه هردم در هوای ماتمیم
مرد ره باید ز آتش بگذرد
از دل و جان و مقامش بگذرد
تا شود معلوم اصلش گوهر است
ریشه و جانش همه سیم زر است
حرف بسیار است هر جا و مکان
باید عمل کرد و رفت در امتحان
ناب اگر حراف و بی عمل است
تو عمل کن که بهترین عمل است

علی ناب اراک









شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 102 نفر 194 بار خواندند
امیر عاجلو (20 /06/ 1401)   | محمد مولوی (20 /06/ 1401)   | علی ناب (21 /06/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (20 /06/ 1401)  محمد مولوی (20 /06/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا