من توی دستای تو زندونی ام
زندونی که بند و حصار نداره
یه روزی شاده شاده زندونِ من
یه روزی غم رو واسه من میاره
یه روزی گرمه گرمه و یه روزی
مثلِ شبای قطبی سرده سرده
یه روزی من رو میرونه از خودش
یه روزی ام دنبالِ من میگرده
یه روز پُر از امیده و یه روزی
لبریزِ حسرت و دریغ و درده
یه روز پُر از صلحه و آشتی واسم
یه روز دیگه باهام توی نبرده
زندونِ دستای تو کهربائه
منم مثِ یه تیکه کاه جذبشم
نمیتونم زندونمو بشکنم
نمیتونم راحت ازش رد بشم
محکومِ حبسِ ابدم توو زندون
اینجا واسم راهِ فرار نداره
میونِ این زندونِ دوس داشتنی
عشقه که داره روو تنم میباره
حتی اگه راهِ فرارم باشه
نمیخوام از زندونم آزاد شم
هزارتا کوه اگه جلو روم باشه
برای تو میشه که فرهاد شم
دنیای من با تو یه رنگِ دیگهس
پُر از طراوت و پُر از امیده
دُرُس شبیهِ رنگِ چشماته که
هنوز کسی مثلِ اونو ندیده
یه دنیا مهربونی توو صداته
مثلِ خودم عاشق و بی قراری
شبیهِ دریا دلِ تو بزرگه
تو مژدهی اومدنِ بهاری
تمومِ شعرامو به پات میریزم
شاید که عشقِ منو باور کنی
شاید بفهمی که چقد میخوامت
ترانه های منو از بَر کنی
حتی نمیتونی تصوّر کنی
چقد بزرگه عشقِ من به چشمات
چه عاشقانه به تو وابسته ام
چقد دلم تنگِ برای دستات
عشقِ من عاشقم بمون همیشه
ببین پناهی جُز تو من ندارم
بزار با تو دنیامو زیبا کنم
سَر روی شونه های تو بذارم
تا دنیا دنیا هس بمون کنارم
بدونِ تو من دیگه هیچِ هیچم
میخوام که تکیه گاهِ من تو باشی
من مثِ پیچکی به پات بپیچم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 تیر 1400 16:57
سلام ودرود
Dariush Jelini 16 تیر 1400 18:29
سپاس مهربان????????????
رضا کاظمی اردبیلی 16 تیر 1400 17:42
درود بر شما زیبا بود
Dariush Jelini 16 تیر 1400 18:30
سپاس بزرگوار????????????