خوب میدانم که هستی، ای وطن
نیست بر تو فرصت آرامشی
زخمی بیگانه هستی، ای وطن
بی سر و سامان و بی آسایشی
نام تو در پهنه گیتی، بلند
ناله هایت آسمان را می شکافد
مشکی گیسوی با قدی بلند
سوزهایت، سینه ها را می خراشد
ای بلند آوازه تر از هر زمان
گونه هایت سرخ از رژ غرق خون
تو ز هر سازه بلندتر در جهان
برق چشمانت جدالی با جنون
مست بیدادی و غم های کلان
داستانت، سربلندی جاودان
مکتب آزادیت تا بیکران
زنده مانی هر زمان باشد جهان
خاک تو ذرات جان هر شهید
در بی همتای وابسته به آن
دشمنت آزادگی هایت شنید
دامنت آغوش گرم هر جوان
پیکرت زخمی ولی ایستاده ای
آخرین اقدام در آغوش تو
هیچ رحمی بر تو چون آزاده ای
نیست بیگانه وطن، همدوش تو
جلوه ققنوس شد در تو سرشت
باد و خاکستر، رفیقت تا ابد
برگ زرینی که تاریخت نوشت
یاد تو، تقدیس مادر تازه کرد
سروده شده توسط :. ادریس علیزاده. دهم آذر ۱۴۰۰
( در بی همتا ........... مروارید، قیمتی)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 آذر 1400 23:35
.مانا باشید و شاعر
ادریس علیزاده 12 آذر 1400 02:05
زنده باشید و دروذ ها