روز من ، دلهره فرداها
حال من ، قصه قلبی خسته
یک صدای لرزان در درون سینه
شعله ها سوزانتر در دل بشکسته
قایقی مانده درون طوفان
کور سویی که سپس تاریکی
خالی از رویاها ، انتظار پایان
جای رود پر آب ، برکه باریکی
غصه ها پی در پی, جانب تاریکی
چهره پژمرده، یک اسیر بی تاب
یک توالی از رنج ، سهم دانایی ها
یکه و بی همدل ، در میان گرداب
غفلت بی جا ، در زمان ناجور
قسمت من شد روسیاهی هاش
حال افسوسی که بر زبان جاری
آرزوهایی که داده بر بادش
جادهها مسدود بر توقف کردن
مثل بازنده ، ناتوان از بردن
مایه دلسردی، زندگی یک تعریف
در چریدن بودن مثل حیوان مردن
بنده انسانی ، عاقبت قربانی
ساکت و دلمرده زیر باران غم
یا سراسیمه گی در هیاهوی درد
سهم ما از آن بی کس و بی همدم
سروده شده توسط : ادریس علیزاده. ۲۵ اسفند ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 29 اسفند 1400 08:45
لطیف و دلنشین
ادریس علیزاده 01 فروردین 1401 03:23
درود ها بزرگواری تان مفتخرم
مروت خیری 29 اسفند 1400 14:44
درودها جناب علیزاده، زنده باشید نوروز بر شما شاد باشد، در ارامش و سلامت باشید
ادریس علیزاده 01 فروردین 1401 03:25
حنابذبرادر و دوست گرامی آقای خیری عرض ادب همیشگی دارم و سلامتی و بهروزی با سپی شدن سالهای
پر خیر و برکت برایتان آرزو دارم
مراد مراغه 04 فروردین 1401 11:00
سلام و درودها
سروده زیبایی است
سالی نیکو و شاد برای شما آرزومندم
ادریس علیزاده 05 فروردین 1401 13:23
درود بشما بزرگوار از بابت اظهار محبت شما صمیمانه سپاسگزارم و فرا رسیدن سال نو را بر شما و خانواده عزیزتان تبریک گفته ، آرزو میکنم روزهای پربار در انتظارتان باشد.