جانم سپرد به هیاهوی عالم، برای زندگی
بر خالق گوئی چو امانتم به حد ارزندگی
خانی فراخ بگسترد زمین برای معیشت من
تا منت خلقی دگر ، نشوم بر دچار بندگی
با آنکه اختیار آمدن من به جهان دست او
هر شر و گزندی برسد مرا ، او را شرمندگی
طفلی را چون من، بی گناه و معصومانه آفرید
با دست خویشتن ، جان داد در جهان مرا به زیبندگی
آنگاه که روانه نموده مرا به سوی زمین خود
تجهیز نمود عقل ، که یکسان همه دارندگی
شاید نشسته باشد به تماشا، به حکمت خود
مرا چون اسیری شدم به دام به حال واماندگی
حال آنکه کاسه ی صبر مرا را محدود بیآفرید
همراه با قلب هایی به تقدیر میشکند به سادگی
سروده شده توسط: ادریس علیزاده
بهمن ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 فروردین 1401 13:59
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
ادریس علیزاده 21 فروردین 1401 18:15
درودها