به چه قیمت…
هر روز و شبت غرقِ گناهی به چه قیمت
با پولِ کسان فکرِ رفاهی به چه قیمت
این مذهب و دین جامه یِ تلبیسِ تنِ توست
با پوششِ دین فکرِ کلاهی به چه قیمت
گیرم که کسی کار به کارِ تو ندارد
بر کرده یِ خود، خود که گواهی به چه قیمت
گر ثروتِ هستی شود از آنِ تو ای دوست
امّا همه با ناله و آهی به چه قیمت
دنیا و مقامش به پشیزی نمی ارزد
وانگه همه در حسرتِ جاهی به چه قیمت
عمرِ همه کس را بکشانی به سیاهی
فرضا که تو در صبح و پگاهی به چه قیمت
اصلا شهِ عالم شدی و تکیه به تختی
با ظلم و جفا رتبتِ شاهی به چه قیمت
عمرِ تو گران و گُهری هم، که چو آن نیست
وان را بفروشی به نگاهی به چه قیمت
ای تا به کمر غرقِ لجنزارِ تباهی
آگه، که تو افتاده به چاهی به چه قیمت
فردا که شود روزِ قیامت وَ تو آنجا
در محضرِ حق چهره سیاهی به چه قیمت!
علی پیرانی شال(آرام)
۱۴۰۱/۴/۲۴
*ردیف به چه قیمت را شاعران عزیزی مثل ساناز رئوف، فاضل نظری، سعید غمخوار قبلا به کار برده اند*
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 امرداد 1401 15:09
درود بر شما