نیاز من به درمان است زِ سوی نـوع انسان است نیاز من به انسانــی که دارد عهــد و پیمــان اسـت
نیـازم بـه ســـرای دل به چشمانــی پر از امیــد نیــاز من به درمانی که باشـد از دل و جــان اسـت
نیازم به هـــوای پاک به سرسبــزی و شادابـــی بــه آن دانش و فنـی که نباشد ضـد انســان اسـت
نیـاز من قلمرویی است نباشد قتــل و کشتــاری نه جایـی پشته از کشتـه برای نشــر ایمــان اسـت
نیاز من به ایمانی است کــه از دستش امان دارم نیـاز مـن نـه همزیستی بتــر از دد و دیـوان اسـت
نیاز من خدایــی است که بنـی آدم از او شادنــد نه آن که روبروی من به نفـع خود به جبـران است
نیازمـــن خدایی است که حسابش غیرِ ما باشــد نه آن که در زمین او بـلای جـان و بی جـان اسـت
نیاز مـن به انسانی است نباشد تشنــه ی کشتــن به آن اندیشه ی نابـی که دردش دردِ انسان اسـت
نیاز من نه انسانی است که از قامت فــرود باشـد فراز اندامِ پیروزی است که وی را شوق یاران است
نیاز من به دلــداری است ندارد باکی از زیستــن جهان نیک سرشتی که برایش چون گلستان اسـت
نیاز من جهانداری است که تا عمرش به سر آیـد به نیــکی نام او مانــد کـه نامـش یـادِ دوران اسـت
نیــاز و میـلِ پاریــزی اگر باشـد خوش اندیشــی به درمان و به انسـان و بـه یـاران و گلستـان اسـت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 21 فروردین 1401 13:58
درود بزرگوار ا