چرا با نام هر آییـن چرا هر جـا چــرا اوهـــام ؟ چرا وجدان نابیدار چنین خون ریز و خون آشــام ؟
چرا هرکس به زعم خود کند فریاد وا انســان ؟ چـرا منجــی نمــی آیــد زِ اندیشــه بــرد ابهــام ؟
چرا بهرِ خداخواهی دروغ و جنگ و خونریزی ؟ چرا آنچه به دست ماست نیارد بختِ خوش فرجـام
خـــدا را خواهشــی دارم بیایــد و بــر انـــدازد ستمکاران و خونریــزان نگیرنــد از من و ما کــام
همان بِه مرگشان باشد به کشتن ها نیارند دست دروغ گویـی رهــا سازنــد نیارند مایــه ی ایهـــام
هزاران بی گناه از چه به خاک و خــون افتنــد ؟ جهنم جای ناچیـزی است اگر باشد چنیــن دنیــام
چه کس از ماورا آمد خدا محتاج کشتـن کــرد ؟ چرا هر کس ز سوی اوست نمی کاهد ز من آلام ؟
اگر روح خــدا در ماست چرا ناپــاک و آلــوده ؟ چرا این گوی آب و خاک شده آمــال نا فرجــام ؟
به پاریــزی مکن اصرار خداوند حامل رنج اســت بنــی آدم چنیــن گستــرد برایــم دامِ انـــدر دام
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 30 اردیبهشت 1401 21:16
.مانا باشید و شاعر