صدای پای بهار
برخیز که سوز سرمای زمستان می رود
برخیز که برف ها آب شدند غصه ها باد برد
بتکان دل
بگشا نقاب از چهره بادبهاران
بنگر به دشت و دمن که آذین شده
از شکوفه های نوبهاران
به صحرا رو غم را بسپار به باد بهاران
مژده رسید بهار آمد و سبزه دمید
از ایزد مدد خواه برافروز چراغ دل
به گلزارگل آیی غزل گفتن را بیاموز
قمری در باغ نغمه ای از امید خواند
هدهد و شانه به سر به وجد آمدند
مژده ای دل
که نوبهاری نو در راه است
سکینه_شهبازی
۱۴۰۲/۱۲/۱۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 اسفند 1402 13:04
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
سکینه شهبازی 28 اسفند 1402 16:42
رستگار باشید