با تو رویاهایم این آهستگی بی انتهاست
بی تو هیچم با تو اما این تمناها کجاست
شاید آن شوق نگاهت آفتابی بود و بس
لیکن از شولای عریانی تو را می دوختم
در نگاهت خیره بودم کاش می دیدی که من
امشبم را ره به سقف آسمانی دوختم
چهره ات را در دلم رسام عشقی می کشید
چون نگاهم مثل مجنون رو به دشتی می دوید
سوختم اما تورا در گوشه ای از باغ دل
کاشتم چون بوته ای در تارو پود خاک دل
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 بهمن 1400 00:13
درود بر شما
شلاله ادیبی 23 بهمن 1400 14:54
ممنون????????
حسن مصطفایی دهنوی 24 بهمن 1400 07:19
سلام و درود بانو
عالی است
سربلند و پاینده باشید
شلاله ادیبی 24 بهمن 1400 09:54
ممنونم، زنده باشید????