مدح دلدار بخواهم گویمت زبانم زله و سمعت بایر است
جعد اغبرش چون وصف کنم گیسوان خویش ابیض کنم
شفه اش سرخین چون رمان می کند مدهوش جانمان
قامت برزش مرا مبهوت نگاه مخمورش مرا مدهوش
شرفه اش موقر چون اذرخش می کند سرمت و حیران جانم این بشر
خال گون اش چون مه تیره کند چشم مرا خیره
گر بگذارم کنار این صفات را خلاصه کنم جمال یارم را
دلفریبی می کند با گشوان بلبله می کشد این دل مرا بر سمت و سوی چون تله
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1401 01:23
درود بزرگوار ا
دریا حسن خانی 09 اردیبهشت 1401 03:01
تشکر
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1401 01:23
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 20 بهمن 1401 07:39
درود ها بانو
زیبا است
سربلند و پیروز باشید