نمی دانستم نقل عشق چیست عاشق شدم بی آنکه بدانم عشق چیست
دلم لرزید چو دیدمش در بار اول زبانم قاصر است از وصف حالم
نمی دانم که بود و چه کرد با دلم نبودش میخورد تار و پودم
عاشقی کرب است و محنت ندیدن از عاشقی عیش و فراغت
حیث مسرت هیئت عشق نخوا ندبه کردن ایدت حاصل نمان
مهجوری موت و میرت افشان میکند حزن دوری تار و پودت ویران می کند
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 04 اردیبهشت 1401 12:25
درود بر شما
دریا حسن خانی 04 اردیبهشت 1401 12:46
سپاس????????
محمد مولوی 05 اردیبهشت 1401 03:50
مراد مراغه 07 اردیبهشت 1401 22:00
سروده زیبایی بود بانوی ادیب و بزرگوار
همواره برقرار باشید و مستدام