دلم گرفته یا حسین با کی بگم درد دلم
خودم اسیر شدم داداش رقیه گشته بلبلم
بلبلی که خودش دلش گرفته در قفس شده
بهانه ی تو را داره به ظاهر هم نفس شده
زینب خوشبخت حسین اسیر اشقیا شده
راهی کوفه کردنش ، سفیر اولیاء شده
دلم گرفته از غم و سنگینی رقیه ات
ترسیده از زمانیکه آتیش زدن به خیمه ات
من چه کنم با این همه بهانه های دخترت
بی حرمتی های شده به دختران و همسرت
دیگه داداش طاقت پاهای منم تمام شده
حلال دین جدمان پیش اینا حرام شده
ماه حرام خون می ریزند عروسی برپا میکنند
اهل و بیت پیامبرو ، اسطبل اسب جا میکنند
دلم می گیره وقتی که سرت رو نیزه می بینم
به روح مادرم داداش دلم می خواد که بمیرم
دلم گرفته یا حسین ، با این همه غم چه کنم
با ماتم وعزاهای لیلا ی ، پر غم چه کنم
نمی زارند به سجادت برم پرستاری کنم
به زیر اشتر بستنش از او نگهداری کنم
در غم بابایش حسین بیمار شده امام من
درتب وعطشان میسوزه فدای سجادجان من
دلم گرفته یا حسین فقط تو درمان منی
قرآن بخوان رو، نیزه تو قاری قرآن منی
غم و اندوه داره دلِ خواهرتو خون می کنه
اگربه دادش نرسی زینب و بی جون می کنه
داداش بگو به مادرم دعا بفرما خواهرم
بهش بگو که من برات هم خواهرم هم مادرم
دلم گرفته از تمام کوفیان و شامیان
منم ، حسین رسوا کنم ابن زیاد و حامیان
حافظ خدا کنه دیگه بیعت و عهدی نشکنه
نتیجه ی شکستنش تنگی دلها از غمه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 01 خرداد 1401 22:59
درود بر شما
حافظ کریمی 02 خرداد 1401 00:06
سلام
سپاس بیکران