آرزو کردم ،خدایا هیچ دلی غمگین نباشد
آدمی در تن به بیماری و رنج آذین نباشد
هیچکسی بیخانمان در شهرما ساکن نباشد
باعدالت آشتی گردد تا دگر مظلوم نباشد
آرزو داشتم فقیری را در این دنیا نبینم
هیچ یتیمی را پریشان از غم بابا نبینم
جز به لبخند روی لبها گریه و ماتم نبینم
حس نفرت یا تعفن در بنی آدم نبینم
هر کجا رفتم به هر جا سر زدم دیدم ستم
مونس هر آدمی گشتم دلش پر بود ز غم
ساحل دریا به خانه لوله ها بود ، آبِ کم
وقتی ورزشگاه رسیدم قامتی دیدم که خم
خواسته هایم از خدا با دیده هایم شد تباه
علتش سخت بود برایم در کتابها رفت نگاه
تا رجوع کردم به قرآن علتش دیدم گناه
تازه فهمیدم چرا انسان فرو رفته به چاه
پس مصمم تر شدم تا چاره ای پیدا کنم
علت فعلِ گناه را جسته تا رسوا کنم
زین سبب رفتم کلامی از علی پیدا کنم
گفت خدا فرموده گر عبدی کنید مولا کنم
رازِ این بی استجابت ها برایم شد پدید
آشکار شد نقش ابلیس ، دشمنی باشد شدید
هر زمانی نقشه دارد، نقشه هایش هم جدید
تا که انسان را به عبدی بر خودش آرد پدید
عبدِ شیطان هم که دیگر بنده ی الله نیست
گر ملائک هم کنند بر او دعا هیچ راه نیست
حافظا هرگزمشو دلتنگ که دیگرچاره نیست
توبه راه چاره شد،انسان به فکر چاره نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 25 خرداد 1401 13:12
درود بر شما
حافظ کریمی 27 خرداد 1401 13:25
درود بر شما
موفق و موید باشید.