دیگه دوستت ندارم دنیا چه قَدر بی رحمی
تو چه راحت به گذر می کنی از هر زخمی
پدر دخترکی اسیر شده داخل خاک
تو به لبخندی خود مشغولی و خورد و خوراک
دیگه دوستت ندارم دنیا تو جای دگری
غافل از این شدی شرمنده عیالست پدری
مادری زجه زنان قبر پسر کرده بغل
بیخیالش شدی و دادی به او دردسری
دیگه دوستت ندارم دنیا تو عادل نیستی
نمیپرسی تو ز انسانها کجا می زیستی
یکی در نیستی فرو رفته یکی در پستی
بی وفایی و فقط به هر دو چشمت بستی
دیگه دوستت ندارم دنیا فقط فکر خودی
اعتماد کردن تو کاشت لوبیا به داشت نخودی
نه رفاقت حالیته نه دشمن هستی به کسی
کسِ که نیستی بی مرام و بی وفای ناکسی
دیگه دوستت ندارم دنیا می خوام داد بزنم
مثل مجنون شوم و لیلی را فریاد بزنم
درد هر خانه رسیدم به درش قفل بزنم
کلید و مخفی کنم به صورتت تف بزنم
دل به دنیا مبند حافظ اگر دل داری
بی وفاست دنیا دگر جای تو منزل داری
منزل آخرتت دائم و دائم به بقاست
حب دنیا بخدا حق خودت ظلم و جفاست
۲۳تیر۱۴۰۱/ طبیب حافظ کریمی( لسان الحال)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 تیر 1401 16:44
درود و سلام موفق و مانا باشید
حافظ کریمی 31 تیر 1401 10:27
درود و هزاران درود بر شما
سپاس بیکران از ادیب زیبا کلام