زیبای بی وفایی که نامرد است
پس ندهد چیزی گیرنده است
سرگرم کننده و سراسر درد است
ظاهرا طبع گرم باطناً سرد است
فریبنده ای بسیار خوش رنگ است
گاهی صلح و گاهی بر جنگ است
بی دل و دلتنگی در مرامش نیست
بی رحمی که ترحمی کارش نیست
دارا و فقیر برایش یک دست
هوشیار و بیدار ندارد سرمست
عالم و جاهل برایش بی فرق
بی راه و در راه نزارتش فرق
با درد و بی درد در سازگاریست
طوفان و بوران در برقراریست
بهار و پاییز در یکنواختیست
در صیف و شتا یکسان نوازیست
صفر باشه نمره یا بیست اعلاء
صفر باشه عمرت یا نوح والا
فرقی نداره انگار که مرده
گشنه میمیره فکرش که خورده
پیر و جوان را بی جان و جان را
مرد و زنان را یا خوش بیان را
طفل و سگ و مار یا درد و بیمار
روز است و یاشب هوشیار و بیدار
با همه ساز است ظاهرا ناز است
اما غریب است و پر فریب است
عمرش زیاد است اما در آخر
محکوم به مرگی که نیست کافر
مومن یا مشرک، با دین یا بی دین
با کاخ و کعبه دل بسته بی کین
هم مورچه هم خر هم گاو و انتر
میهمان اویند و بی عقل و بی سر
با ماه و خورشید کاری ندارد
باران ببارد یا برف نبارد
دریا و رود و چاه و بیابان
جنگل فراوان کوههای عریان
همسفره اوست اما غریب است
ظاهر امین و باطن فریب است
شاه و گدا را یک چشم میبیند
قدرت ندارد اما می چیند
بی ترس و خوفی که عقل نداره
موقعش برسه دل بی قراره
نه چشمی داره نه گوش باهر
نه دست دادن نه قلب ماهر
عاشق نمیشه عاشقش هستند
شاه و گداها بهش دل بستند
نه زن نه مرد و اسمش زنانه است
گریه بلد نیست اما گریانه است
کمتر کسانند او را شناختند
دل بش نبستند آنان کیانند
علی و آل اش با انبیاء اند
و آن کسان که علی شناسند
حافظ بگو تا مردم بدانند
آنرا چو قصه بر هم بخوانند
او را شناسند و دل نبندند
چشم را نبندند با لب نخندند
دنیاست نامش پیرست و بی عقل
عاقل چرا پس دل بسته بی عقل
حافظ چراها را بی چرا کن
رسوا کن او را و بی حیا کن
۱۴ مرداد ۱۴۰۱/ طبیب حافظ کریمی( لسان الحال)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 امرداد 1401 22:59
حافظ کریمی 15 امرداد 1401 05:23
درود و هزاران درود بر شما
سپاسگزارم