لبخند بزن !
به انبساط دو تا موج گسسته ز هم
و سه تا خط پهن منحنی ،وصلیم
به رسپریدون تزریقی اکتفا نکنید!!
بدون جنگ ،ما هم از همان نسلیم
به عاشقانگی داٸمی سینوسیست
به تابع ترشیدگی تو و من نیست
چقدر با خفقان ،چکه چکه آب شویم
که ما نفهمیده ایم مرگ مغزی چیست
بیا دوباره با هم ابدیت رزرو کنیم
و بعد هم دیپلماتهای مرد می آیند
میان خطوط اپ تودیت نیروگاه
با نبوغ شویندگی ، میشوند ترند
-به انتهای دو تا دست میرسم از تو-⬇
درست از بغل چهارراه استانبول
برای ربودن یک بوسه در صف آبند
میان فرقه ی زنجیروار آدمها
برای سندروم قورمه سبزی و قند
دوباره همسرت میرود سر کارش
و غروب با دو جین دماغ می آید
میان آیینه رها کرده ای خودرا:
زنی با برند پیاز داغ می آید
خیره ام به متراژ ملحفه های سفید
که نمادی از رنج زبان الکن ماست
به زور ،میکشم پالان روی خودم
زده بیرون دم اسب ،بی کم و کاست
-دوباره نمیگذرد شعر من از تابو- ⬇
هزار بار خودم را محک زده ام
هزاران سال دیپرسیشن موروثی
دوباره کوک کرده ام ساز بیعاری
با کفش قرمزو کت ودامن طوسی
دوباره میگذری از بهار ،همچون باد
دوباره روز تولد دخترت شادی
چقدر بزرگ شدی ،باورم نشد هرگز
چقدر شبیه منی ،چقدر آزادی!!
چقدر از خودت ادب نشان بدهی!
چقدر رابطه ها را پاستوریزه کنی
چقدر کتاب بخوانی،خسته ای لابد
چقدر همه چیزت را ،مدرنیزه کنی
-دخیل بسته ام به شاخه ی آووکادو- ⬇
زنی ز عصرچپاول ،زنی برای هوس
زنی که کنام زاهدانه ی یک سگ
زنی میان نبوغ استتیکسی انسان
زنی بدون دهان ،بدون گلو ،بیرگ
زنی به حربه ی چشمش امید میبندد
زنی که میکشد اندوه عقده را در خود
زنی که آه، ده برابر تو میفهمد
و قاعدتا با -شما- یکی نخواهد شد
زنی که کیش تنش ،درد زادن توست
تنی که مفرغ و نقره ،تنی که عبث
زنی که میان تراریومها یاغیست
متکلم مفرد مونث این بحث...
- فرو رفته ام میان ضخامت پالتو-⬇
دوباره جوانه بزن ،در همین اقلیم
به آبخوانهای سبز پیامد ایثار
شبیه ضریبهای گیاهی یک باغ
از دیوان منطق سرت بشو تکرار
همیشه زنده بمان ،با تلفظ احساس
ادبیات جهان را به آسمان بسپار
دوباره پوپک دشتهای باران شو
به سوی استراتژی نجیب بهار
برای تمام خنده های آگلوتینه شده
برای تمام اشکهای مختصات تنت
برای اگزمای انضمامی هرفصل
برای تمدن همه ی مرزهای وطنت
-چند سال بعد ،اینجا ،همین تابلو-⬇
نظر 5
امیر عاجلو 14 مهر 1401 12:40
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
سیده نسترن طالب زاده 17 مهر 1401 19:28
درود و سپاس
طارق خراسانی 17 مهر 1401 18:32
سلام و درود
راستش را بگویم؟
آنفدر این شعر زیبا و شیرین و فنی ست که جرأت کوچکترین تقد بر آن را ندارم.
واقعا عاجز از این کارم.
ذهن و طبع خلاق شما شاعر بی نظیر بی هیچ ادعایی قالب جدیدی را خلق کرده است.
کار ادبی نیست.
کارستان است.
دوستان به خاطر عدم دسترسی به اینترنت نمی توانند وارد سایت شده تا این نفسیه ی نایاب را بخوانند.
تا جایی که به یاد دارم نسترن طالب زاده عزیز سپید می سرودند و حال می بینم در قالب های دیگر هم با استادی تمام سروده ها دارند.
نکته ظریفی در این اثر یافتم که در خصوصی تقدیم نگاهتان می کنم..
در پناه اهورا مزدا شاد زی
سیده نسترن طالب زاده 17 مهر 1401 19:28
درود و عرض ادب
استاد بزرگمهر ، سپاسگزارم با اغماض خوانش فرمودید ..
کمال امتنان از نقد و نظر ارجمند حضرتتان ..بهره ها بردم ، در نسخه های بعدی اصلاح خواهد شد
با مهر
دادا بیلوردی 17 مهر 1401 23:03
درود بر احساستان