مهتاب سیمین گام نورآذین بهمنگاه
می افکند بر قله ها، تصویر حیرانی
در کوچ مرغان دلم، میخانه ی آتش
بر خون نیلین خزر، زنجیر ویرانی
زرینْ گل خورشید تا پر می گشاید باز
از سورمه رنگ مخمل آفاق گم انبوه
گیتی فراخ و فرخ و آسوده از دیروز
عطر کبود سایه ها، در سینه ی اندوه
از جنبش اسب رهای ابرها، طوفان
بر گرده ی ساحل، تقلا میکند هر موج
سوز سه گاه سازهای بادی مغرب
پروانه های صامت سرما رها از اوج
بر آبنوس صخره ی مِشکین بی پروا
نقش و نگار یخ برانگیز سفید سرد
حجب دماویز بلندی های شروین کوه
بر تاک های وحشی و در غازهای زرد
جامه دران نرگس و آواز نرم رود
عریانی راش کرمگون گم تنها
رنگ بلوغ برف های مست در جلگه
در ناگهان نارون، خوابیست بی ماوا
در انجماد فصل های شعرناک شب
در التهاب رسته از زنگار انسان ها
از سال ها با ما تبانی می کند،فریاد
نبض بنفشه می تپد در قعر زندان ها
لیمویی و خاکستری، در لاژورد سیر
این آسمان خسته از زخم جدایی ها
روح زمستان می دمد در این کنام گنگ
در سرزمین یشم آمیز رهایی ها
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 29 دی 1401 18:16
سلام ودرود