آسمان شکست و بغض آبی ثالو
شمال در طپش عطر سرد دریایی
شلال ماه پر از باد مخمل وحشی
ز مسخ جلگه ی آرامرنگ رویایی
گداخت مفرغ ییلاق برف آژیده
و سروهای پاژه گونه، چامه سرا
خدایگان دانش و عرفان سکوت پوشیده
و چرکواژه ی حیران زاغ جنگ آرا
دوباره در تب رامشگری سپنتایی
فروغ روشن گلسای ارغوان افروخت
و یالهای بنفش خزر، دمی پریشان شد
دهان رعیت شن را ،به ناگهانی دوخت
بهار با شنل سبز در مصاف آمیخت
به بوسه ی بشکوه نازتار خورشیدان
به آرشه های ترنم ،رها شد آن چشمه
چو رجعت صبحی رسیده جاویدان
و ساتن ابری سپید آمد و ریخت
نم از نگاه نجیبانه ی پری خوانان
پرید پوپک پژواک پر خیال چمن
خزید کرمک خاکی ز بانگ دژبانان
بهار ،واله ی روی تو ایم سالی نو
کنارمان به درنگی خوش آمدی امشب
به تاج سوی-فشانت ،هماره دلشادیم
بریز شومی دجاله ی بدی ، امشب..
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 28 اسفند 1401 14:21
.مانا باشید و شاعر
مروت خیری 01 فروردین 1402 19:24
درودها خدمت شما،زنده باشید،نوروز مبارک
سیاوش دریابار 28 شهریور 1402 09:56
سلام
بسیار زیبا نگاشته اید
شوق ذوق قلم رقصنده تان مستدام و عمرتان جاودان
ایام به کام
روزتان خوش سرانجام
موفق باشید