کاش جنگ و قتل و بمباران به جایی گم شود
گوشــه ایی آرام میگ و تایفون و فانتوم شود
امن و آسایش شود با لحظه هامان همنوا
شادمانی قسمت هـــر روزهء مردم شود
گــــرچه بنماید محال اما به دل دارم امید
آید آنروزی که نوشین نیشک کژدم شود
کاشکی عاشق شود دلها میان سینه هــــــا
شور عشق افتد به دل تا جوششش چون خم شود
مست دائم مردمان از بادهء وحدت شوند
آدمیت رستگار از قصـــــــهء گندم شود
رشک مینو گردد آن جایی که انسان پا نهد
خاک اقصای زمین هـــم سرمهء انجم شود
راضیــا آنروز قطعا روز عید آدم است
متحد مفتی چین و مکه ، رم با قم شود
چون خدا در سینه های مردمان مسکن گزید
هیچکس اول نباشــــــــد تا کسی دوم شود.
سیدرضاموسوی راضی
بحر ؛ رمل مثمن محذوف
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 06 امرداد 1401 14:24
درود بزرگوار ا
سیدرضا موسوی راضی 06 امرداد 1401 21:20
سپاس بیکران از محبتهای بیدریغتان.
داود دوستی 10 امرداد 1401 00:39
درود بر شما و بر زیبایی و شیوایی قلمتان شاعر گرانمایه
برایم بسیار جالب بود شباهت آرزوهای محال من و شما در دو سبک و قالب متفاوت
سیدرضا موسوی راضی 10 امرداد 1401 09:00
زنده باشید و همواره درخشان... بنده نیز از خوندن شعر آرزوهای محال شما لذت بردم.