3 Stars
سیدمحمدرضا لاهیجی

دارا سارا

ارسال شده در تاریخ : 14 شهریور 1401 | شماره ثبت : H9422147

مادرم شاعر بود!

وقتِ صبحانه پس‌از چیدنِ یک‌سفره‌ امید

می‌نشست از نَفَسِ اوّلِ روز

باز در آینهٔ چشمِ پدر

با دوبیتی و غزل!



با نمک‌پاشِ سلام

واژه واژه می‌ریخت

در نگاهِ من و سارا خورشید!



پدرم می‌خندید

مادرم می‌خندید

من و سارا به‌‌خدا

سرِ آن سفره چه دارا بودیم!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 63 نفر 149 بار خواندند
امیر عاجلو (14 /06/ 1401)   | الیاس امیرحسنی (14 /06/ 1401)   | زهرا آهن (14 /06/ 1401)   | محمد مولوی (14 /06/ 1401)   | مجید قربانی (15 /06/ 1401)   | ولی اله بایبوردی (15 /06/ 1401)   | سیدمحمدرضا لاهیجی (16 /06/ 1401)   | احسان بابادی (17 /06/ 1401)   | پرشنگ صوفی زاده (17 /06/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (14 /06/ 1401)  مجید قربانی (15 /06/ 1401)  ولی اله بایبوردی (15 /06/ 1401)  الیاس امیرحسنی (15 /06/ 1401)  احسان بابادی (17 /06/ 1401)  
تعداد آرا :5


نظر 4

  • امیر عاجلو   14 شهریور 1401 09:52

    !درود

  • الیاس امیرحسنی   14 شهریور 1401 14:48

    درود استاد
    سرآن سفره چه دارا بودیم rose rose rose rose rose rose rose

  • ولی اله بایبوردی   16 شهریور 1401 09:02

    سلام

    دستمریزاد

    rose

    تقدیمی:

    خلق را در فقر گاهی در غنا
    رؤیتی در این جهانی رو فنا

    یاد دارا کن به سارا با انار
    از ندارد داردی صحبت دلا

    ولی اله بایبوردی

    15 / 06 / 1401

    rose rose rose

  • احسان بابادی   17 شهریور 1401 14:59

    درود بر شما که چه زیبا زندگی را به قلم درآوردید

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا