اینجا تمام شده هوایی ز لطف و صبر
اینجا صدای مرده یی نمی آیـــد از قبر
اینجـــا خفه شده بـه نظر بسیار میرسد
هرسو فتــــاده آدمی بـــــــــا پاره جسد
اینجــــا کسی دیگر به کسی نیست مایل
از مهر خبر نیست و از احتــــــرام قایل
اینجـــا محبت سنگ شده روی هرسرک
دل هـــــــــا ز زلزله زمان شده اند ترک
اینجـــا شبیست که روزی ندارد صبح نیز
هرجــــــا است حکم فرما آشوب با ستیز
اینجــــــــــا قطار ها همه بیهوده مگذرند
از دیگران بـــــرفتند و در خویش اندر اند
اینجـــــــا نه اینجا است دلی پاک از صفا
اصلا وفـــــایی نیست به نظر میرسد جفا
اینجـــــــــــا ظهور عشق تمام است آخرش
بـــــــــاطن ز بغز پرشده و خسته ظاهرش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 16 آبان 1401 08:29
درود بزرگوار ا