آنگاه که پیدایی پنهان تو دیدند
هر لحظه ملائک به رخت سجده کشیدند
صدها گل پرپر شده در دامن این خاک
با شمع طلب حسرت پروانه چشیدند
هرگاه که تن جامه درید از گره ی عشق
پیمانه ی می بر سر این خاک خمیدند
در سایه ی پرنور دمادم شده ز آتش
لوحی ز تو و عشق تو و نام تنیدند
رامت نشد آخر دل دیوانه ی سرمست
فرجام ، نفس در همه آفاق دمیدند
✒ امیرحسین زیوری برازنده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 امرداد 1401 09:59
درود و سلام موفق و مانا باشید
زهرا آهن 31 امرداد 1401 00:03
درود بر شما