وصیت

نظر 12

• 

  زهرا نادری بالسین شریف آبادی   21 شهریور 1394 02:21

  درد من را بگذارید به شیدایی خویش
  ساغرم را بگذارید به اغوایی خویش
  چه هراسی ست مرا درد دمادم بدهند؟
  خو گرفته به غمم ، صرف شکیبایی خویش
  عشق فرموده که رسوای جهانی بشوم
  حال من را بسپارید به رسوایی خویش
  همچو فواره که در اوج بیفتد ز غرور
  در سقوطم ز نفس های تماشایی خویش
  من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام
  که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
  بعد مرگم بنویسید که عهدش نشکست
  تا ابد ماند وفادار به تنهایی خویش
  
  در وووووووودبربلندای احساستان شاعر ماندگارمثل همیشه زیباسرودید رقص موزون قلمتان جاودان
  
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   21 شهریور 1394 03:19

    سپاس از نگاه پر مهرتان بانو
• 

  طارق خراسانی   21 شهریور 1394 06:50

  سلام اشکان عزیز
  
  
  غزلی به غایت زیبا و فاخر از شما خواندم
  
  دلمریزاد
  
  
  
  
  در پناه حق
  
  
  
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   21 شهریور 1394 11:18

    
    درود ... سپاس از نگاه مهربان شما
• 

  بهناز علیزاده   21 شهریور 1394 12:21

  درود بر شما بسیار لذت بردم از شعر زیبایتان
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   21 شهریور 1394 16:17

    
    سپاس از نگاه مهربان شما
• 

  سمانه تیموریان (آسمان)   21 شهریور 1394 14:15

  من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام
  که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
  بعد مرگم بنویسید که عهدش نشکست
  تا ابد ماند وفادار به تنهایی خویش
  
  احسنت واقعا عالی و بینظیر بود
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   21 شهریور 1394 16:17

    
    سپاس از نگاه مهربان شما
• 

  روح الله اصغرپور   21 شهریور 1394 18:46

  درود بر شما
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   23 شهریور 1394 00:44

    
    سپاس از نگاه پر مهر شما
• 

  کمال حسینیان   22 شهریور 1394 23:22

  روحی بخشیدید به ذات واژه ها
  درود جناب درویشی عزیز
  زیبا و دلنشین بود
  پاینده باشید
  
  
  • 

    مرتضی (اشکان) درویشی   23 شهریور 1394 00:44

    
    سپاس از نگاه پر مهر شما