احساس من را از خودت در عمق چشمانم بپرس
از قلب مغلـوبِ تـو در آیینه یِ جانـم بپرس
ای ماه من،خورشید بر رگهای شب هایم بپاش
آن قـولِ مـا در عاشقـی، از حالِ الآنم بپرس
جان بـودی و در راه جانان دادمـت اما نبـرد
این بدترست از خودکشی،از شاه کنعانم بپرس
با رقص در شادی و غـم ها میـروی جانانه ام
مقصـود ما را بی شڪ از لبهای خندانم بپرس
به لطف این دلدادگی هرشب ڪه باران میشود
دلتنگـی و عشـق مــرا از بـوسه بارانم بپرس
دیوانگی ام حــد ندارد ڪه،نه تنها در خـودم
هر کس که رد شد هم تو بودی..از خیابانم بپرس
پیام قاسمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 11 مهر 1401 10:49
درود بر شما
پیام قاسمی 11 مهر 1401 12:58
درود بزرگمهــر
سپاس فــروان
دادا بیلوردی 11 مهر 1401 21:45
درود بر شما
بهره مند شدم از احساستان
پیام قاسمی 12 مهر 1401 00:12
درود بزرگمهـر
سپاس از شما