روی میزی که روبروی من است
نامه های اداره ام هستی
توی قلبی که در گلو دارم
مثنوی های پاره ام هستی
توی خودکار سبز جوهری ام
کلماتی که دوست دارمشان
در کنار تمام پنجــره ها
میله هایی که می فشارمشان
هی نوشتم تورا و خط زده ام
مثل شعری که منتشر نشده
توی جریان خون من هستی
مثل یک مین منفجر نشده
توی میدان جنگ می مانم
پشت دیوار غزه ی چشمت
با تومی جنگم و تو می کشی ام
با تدابیر تازه ی چشمت
منفجر می شوم بدون دلیل
بی تو در گوشه ی خیابانت
مثل بمبی که ناگهان افتاد
وسط باغهای لبنانت
توی گرمای بسترت خوابی
بی خیال کسی که بعد از تو...
هرگز از هیچ کس نمی پرسی
حس و حال کسی که بعد از تو ...
دلم از ریل می زند بیرون
از دو خط موازی بودن
برو از باجه ها بلیط بخر
غرق شو توی بازی بودن
برو از باجه ها بلیط بخر
برو از مرزهای من بیرون
مصر، ایتالیا، سوئد، لندن
برو از آسیای من بیرون
چند بار از تو مرتکب شده ام
بدترینهای روزگارم را ؟
چند بار و چگونه می گیری
فکر دلخوش کن فرارم را
روی پله نشسته رو به حیاط
سینی سبزی و هوای خنک
به خودم فکر می کنم ، و به تو
شادی بی دوام بادکنک
کوپه از ریل می زند بیرون
کوپه دیگر سفر نمی خواهد
کوپه ای که تو توی آن باشی
از خدا بیشتر نمی خواهد...
*****
...دور من سیم خاردار نکش
طرح امنیتیت مسخره است
سهم ما ـ هرکجا نفس بکشیم -
بعد از این جنگهای یکسره است
فکر وضعیت سفید نباش
این صدای مدام آژیر است
گفتم از انفجار از گریه
روزهایم چقدر دلگیر است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 19 مهر 1402 07:44
حفیظ (بستا) پور حفیظ 19 مهر 1402 08:54
درودبیکران بانو بیرانوند
شعرتان بسیار زیبا مفهومی نوین و مخاطب پسند بود
بسیار لذت بردم از این همه شاعرانگی و طبع لطیف
هماره نویسامانید و شاعر
فاضله هاشمی 19 مهر 1402 10:57
بسیار زیبا سرودید بانو
سروش اسکندری 19 مهر 1402 12:33
درود بر شما ... بانو بیرانوند ارجمند
شعری بسیار زیبا از شما خواندم
پاینده باشید و جاوید