به نام خالق هستی
وقت رفتن رسیده دل شکایت میکند
این دل تنگم بار دیگر حکایت میکند
این دل من پر از نبودن هایت هست
دل دیوانه از این دیدار حکایت میکند
حالا که وقتش رسیده راحت باش یارا
رویا این هم میگزرد دل عادت میکند
ای یار تو بگو من چه کنم با روزگار
گر بمانی که نمیمانی دل دعایت میکند
خدایا این دل دیوانه ام غصه ها دارد
حالا یار رفته دل احساس غربت میکند
موحدی بین بس که زدم فریاد عشق
همه عاشقان این دل را هدایت میکند
(موحدی)
پاییز سال
۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 25 آبان 1401 13:28
درود بر شما