3 Stars

یقین دانم تو میدانی

ارسال شده در تاریخ : 11 دی 1401 | شماره ثبت : H9423291

به جادوی نگاهت این زبان بستن تو میدانی
دلی را برده ی کرد ی و هر سو ی تو میرانی
قبول من عاشقم ،گو ،هر چه خواهی را
که هر کو را پرستیدم شکستم ،جزء تو میمانی
که غیر تو نبوده در دلم یاری و یادی در گذشته
گذشته را تو بهتر از خودم خواندی و میدانی
اگر بر این دل عاشق ز آن دیده نظر آری
ز اخلاصش خبر یابی همانگونه که میدانی
ببین هر قطره ی اشکی که چون الماس میریزد
یقین دارم که قدر دانه های خوب الماس تو میدانی
تو میدانی که من عشق تو را با جان عجین کردم
ببین با جان خود تا کی به پای عشقم میمانی
بگفتن در سخن من عاشقم ساده است میدانم
ولی ماندن به پای عشق خود سخت است میدانی
کجا مجنون پیدا میکنی عمری به پای عشق خود ماند
همان مجنون منم جانم ،نمی دانم که میدانی
بیاید موسم رفتن بماند شاید افسوسی
که تا هستم بیا جانا ،یقین دانم تو میدانی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 62 نفر 93 بار خواندند
امیر عاجلو (11 /10/ 1401)   | منوچهر کشاورز (12 /10/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (11 /10/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا