شده باز پنجشنبه و دل بیقرار است
دو چشمم اشک ریزان در انتظار است
که شاید زدر آید آن عزیزآسمانی
هم او که نام پدر داشت و بود عزیز جانی
دلم می خواست اکنون باشم به پیشش
کشم دستی بر صورت و سبیل و ریشش
ببوسم آن لب و آن روی ماهش
ببینم دوباره آن چشمان زیبا و سیاهش
کنم شکوه او را از این جدایی
چقدر سخت است فراقش خدایی
خدایا هر که در دنیا یتیم است
دلش خون و اوضاعش وخیم است
خودت مراقب حال دلش باش
خودت بابا و گل باغ دلش باش
بگردان شاد روح پدرهای آسمانی
و تا دنیاست باشد نامشان جاودانی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
علی پورحبیبی 09 دی 1401 12:34
حسن محمودی 28 بهمن 1401 22:31
درود و سپاس بر شما ⚘????