چند وجهی...
اشک هایم روان شده است
تااااااازه فهمیده ام چهههههه شددددده
دست تقدیر؛ زمان
مکااااان
همهههههههه با هم؛ درون کاسه شده!!!
روی دفترم میبارد؛ در رقابتی تنگاتنگ
اشک ها و واژه ها با هم.....
خاک و باد می رقصند
بال و پر شکسته و زخمی
مثل یک رمان چند جلدی
آتش و آب هم
نظاره گر!!!
نام تو درون من میچرخد
مثل پروانه ای درون این سینه
واژه هایت از قلم
می
ری
زد
اینباااااار
با جلوه ای ساده
تمااااااام زمان درون من است اکنون
حجم تنهاییم از آن افزون
من و خاطرااااات چند وجهی
جوهرش به رنگ دلتنگی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 30 فروردین 1402 08:32
درود بر شما