«کریم»
فرق تو با من چه باشد گر نبخشی این گدا را
من خطا کردم بسوزانی تو این قلب و سرا را
گر ز نادانی شدم همراه نفس سرکش خویش
از درت هرگز نمی رانی تو این عبد و گدا را
از در میخانه گر رفتم اگر بازم نخوانی
می زنم بانگی که آزردی دل این بینوا را
گر ز نادانی پریدم از سر آن شاخه ی حق
از سر لطفت بخوانی و ببخشایی خطا را
می روم بیراهه هر دم می شوم رنجور عالم
حافظ جانم تو باشی و کنی دور آن بلا را
می کنم یاد تو را با آن همه عشقت فراموش
هرگز از یادت نبردی آدم پُر مدعا را
گر چراغ دل ز نادانی شده تاریک و خاموش
کرده ای روشن چراغ خانه ی خاموش ما را
گر بتازد توسن نفس هوا در این شب تار
می برد با خود ز دل آرامش و عشق و صفا را
بال پروازی تو دادی تا شوم مرغ همایی
کرده ای خورشید تابان در فلک آن مصطفا را
«مخلص صادق» ببین با چشم دل جود خدایی
کور عالم می شود این دل نبیند آن خدا را
چهارشنبه99/8/28
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 بهمن 1402 13:53
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 22 بهمن 1402 17:43
درود و سپاس
محمود فتحی 22 بهمن 1402 23:35
سلام جناب صادقی زیبا قلم زدی درپناه حق تعالا باشید
محمدهادی صادقی 24 بهمن 1402 01:27
درود جناب فتحی عزیز