«انسانیت»
دریا اگر خشکیده گردد شوره زار است
جنگل اگر خشکد زمینش پُر ز خار است
گر دل نباشد خانه ی عشق و محبّت
این دل پُر از کین می شود رنجور و زار است
در سرزمین دل اگر نوری نتابد
روشن نمی باشد زمینش شام تار است
گر دل بگیرد بوی تزویر و ریا را
بر اسب دل روباه مکّاری سوار است
نفس هوا صیّاد و آدم همچو صیدی
هر کس میان دام آن اُفتد شکار است
شیر ژیان هرگز نگردد روبهی پَست
در روبه مکّاره رذلی آشکار است
باید ببارد نم نم باران در این باغ
باغی خزان گردد پُر از مور است و مار است
قامت مکن خم زیر بار ظلم و بیداد
هر کس کِشد بار ستمگر را حمار است
گر آدمی خوار و حقیر و پَست گردد
بس شوره بختی حاصل این روزگار است
ای «مخلص صادق» نگردی تابع نفس
نفس هوا یک روبه مکّار و خوار است
سه شنبه99/8/27
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 26 بهمن 1402 17:35
.مانا باشید و شاعر