3 Stars

شب ظلمت

ارسال شده در تاریخ : 27 بهمن 1402 | شماره ثبت : H9428350

«شب ظلمت»

می رود غم از دل ما روزگاری غم مخور
خانه ی ما پُر شود از شادمانی غم مخور

گر که در بندِ سیاهی هست خورشید زمان
عاقبت پایان پذیرد شام تاری غم مخور

گر خزان گردیده در فصل زمستان باغ ما
می شود از نو گلستان در بهاری غم مخور

شوره زاری گشته این باغ و گلستان پُر ز خار
شوره زار آخر شود یک بوستانی غم مخور

جام دل از باده ی عشقی نگردد پُر چه سود
پُر شود از باده ی عشقِ گرانی غم مخور

گر خریداری ندارد گوهر مهر و وفا
قیمتی گردد زمانی مهربانی غم مخور

گر چه با مکر و دغل روبه شده حاکم به ما
می شود سلطان ما شیر ژیّانی غم مخور

تخت بیداد و ستم هرگز نماند ماندگار
می شود بر پا عدالت یک زمانی غم مخور

گر چه این دنیای دون هرگز وفاداری نبود
می رویم آخر ز این دنیای فانی غم مخور

«مخلص صادق» شب ظلمت به پایان می رسد
می دمد خورشید تابان در پگاهی غم مخور

پنجشنبه99/8/22

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 38 نفر 77 بار خواندند
امیر عاجلو (29 /11/ 1402)   | محمدهادی صادقی (29 /11/ 1402)   | محمدوحید خواجه (30 /11/ 1402)   | محمود فتحی (01 /12/ 1402)   | محمدشفیع دریانورد (04 /12/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (29 /11/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا