«ویرانه»
ویرانه شد این خانه از دست ستمگر
آتش به جان افتاده گلها گشته پرپر
شام سیاهی گشته مهتابی در آن نیست
در این سیاهی جغد شومی می زند پر
باغ خزان یک بلبل خوشخوان ندارد
باغ خزان پُر گشته از خر می زند عَر
در قعر دریا گوهر دُردانه ای نیست
هر سنگ خارایی در اینجا گشته گوهر
بوی ریا می آید از دلها در این شهر
دیگر نمی باشد دلی پاک و مطهر
روباه جنگل جای سلطان را گرفته
این بیشه پُر می باشد از روباه اَبتر
دیگر در اینجا عاشق و دلداده ای نیست
مجنون و لیلایی نگردد ثبت دفتر
در شوره زار دل بجز خاری نروید
مرگ شقایق گشته در این شام آخر
دیگر سگ چوپان وفاداری نباشد
درنده خو گردیده در این روز محشر
ای «مخلص صادق» به پایان می رسد شب
پایان پذیرد عاقبت عمر ستمگر
سه شنبه99/7/1
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 15 فروردین 1403 16:40
لطیف و دلنشین
محمدهادی صادقی 15 فروردین 1403 21:54
درود و سپاس