قوی تر آمدم اما خداقوت به بازویت
که بردی لشکر قلب مرا با تارِ گیسویت
نمی دانم چه وردی خوانده چشمانت درون شهر
که هر جادوگری مانده است در تفسیر جادویت
شبیه شعر می ماند نگاه گرم و گیرایت
پر از اسرار پنهانی است چشمان هنرجویت
نمی دانم کجا آموختی علم قضاوت را !
که هر جا بوده حق با من تو گفتی از ترازویت
تو آن سیلی و من آوار گیلانم تو میدانی !
که هر دم غرق می گردم میان این هیاهویت ؟!
.
.
نمی دانم چه شد من فاتح مغرور ایرانی
قوی تر آمدم اما... خداقوت به بازویت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 08 فروردین 1402 23:08
سلام ودرود
محمدامین آقایی 11 فروردین 1402 18:36
سلام
محمدامین آقایی 11 فروردین 1402 18:36
سلام و درود بر شما