در چشمهای من باران نمنم است!
در قلب عاشقم دریایی از غم است!
انگار گم شده در جان من کسی
چیزی درون من انگار که کم است!
کمبود من چنان زخمیست ماندگار
بر درد آن چه چیز درمان و مرهم است؟
حالا که زخم من زخم شکفتن است
عطرش تداعی گلهای مریم است!
از زخم خویشتن میبالم و چقدر
این رشد آشنا آرام و کمکم است!
در اوج خویشتن، کمبود من گم است
آنجا که گل شدن در من مجسم است!
اندوه قلب من آزاد میشود
وقتی شکفتن بغضم مسلم است!
در بغض من عطش هر لحظه میتپد
پس در دو چشم من باران نمنم است!
شبنم حکیم هاشمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 18 آذر 1402 09:38
.مانا باشید و شاعر