به بغضی که در خنده پنهان شده
به جانی که در خود پریشان شده
به قلبی پر از درد عشق و نیاز
به چشمی پر از موج اندوه و راز
به خونی که گل داده بر نبض خاک
روان از تن عاشق مست و پاک
همان عاشقی که سکوتش صداست
که روحش جدا مانده از تن، جداست
قسم میخوری با تمام یقین
به نام اساطیر ایران زمین
که رویای آزادی این دیار
شود قصهی ناب این روزگار
در این روزگاری که در خندهات
که در جان همواره بخشندهات
خبر داری از راز هر بغض پاک
خبر داری از چشم مانده به خاک
خبر داری از حس درد و نیاز
خبر داری از اوج اندوه و راز
قسم میخوری با تمام وجود
جدا از تب و تاب بود و نبود
پر از اعتماد و امید و یقین
بمانی پر از عشق این سرزمین
شبنم حکیم هاشمی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 21 دی 1402 18:44
درود بر شما