نعره باد چه با خشم به پهنای درخت می پیچد
وحشت انداخته در دامن چتر گردو
ترس بسیار به اندام شکوهمند چنار
شک و تردید به ماندن و یا رفتن زاغ
از سر لانه طوفان زده بر کله کاج
نگرانی غم انگیز درخت بادام
از صبوری ظریفِ گل و گلبرگِ شکوفه
به تکانهای شدید طوفان
که زده سیلی شاه کوب به مظلومیت سبزِ رخ و بار درخت
به زمانی که شکوفه سر هر شاخه آن
چو عروسان به لطافت و ظرافت رقصان
هر دمی تاب دهد برگ و برش را بر هم
آن چونان سخت و مهیب
که رساند امیدواری او را بر هیچ
تا که از ناچاری
کفتر شوق و امید
بگشاید پرواز
سوی بیغوله ناکامیها
*****
بعدِ طوفان شَدید
باغ در هم ، خارج از نظم ، خستگی در اوج هیچ شوقی بدلها نیست ، نیست
یار باید بود بر مجروح ، شاخ نارون
که شکسته استخوان بازوانش از دو جا
چند ستون در زیر قطرِ ران پیرِ ، بیدِ افتاده ز اوج
شانه باید زد موهای بلند و در همِ ژولیده مجنون بید ساییده به یاس
تاب از ، گیسوی بر هم رفته و پیچیده ، تاک گِل آلوده میباید گشود
بغچه پاکی گلهای پریشان مانده از طوفان را ، تا درِ حمام شادابی رساند
باغبان کارش چه دشوار است و سخت
دست شکر سوی خداست
ریشه باغ بجاست
کاج هم سوزن شوق هر طرف می ساید چون زطوفان بلا جان او گشته رها
سخنی گفت به زاغ ، کاج بلند:
استقامت ، قناعت وَ صبوری باید
بشود زمزمه جان عمل
ناز و نعمت به وفور
نشود راه گشا
در بر باد شدید
یا که طوفان مهیب
قاسم لبیکی پنجشنبه 1402/3/11 تهران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 12 خرداد 1402 01:41
.مانا باشید و شاعر
قاسم لبیکی 12 خرداد 1402 08:04
پاینده باشید و برقرار
علی معصومی 12 خرداد 1402 11:01
درودها
جناب لبیکی نازنین
قاسم لبیکی 12 خرداد 1402 15:20
درودبر شما جناب معصومی گرامی
سجاد حقیقی 13 خرداد 1402 10:38
عالییییییییی مرسی
قاسم لبیکی 13 خرداد 1402 17:52
سلام و درود
سپاس از حسن نظرتان
محمد علی رضا پور 13 خرداد 1402 22:49
کفتر شوق و امیدتان خوش پرواز
سلام و درود
قاسم لبیکی 14 خرداد 1402 01:27
سلام و درود
سپاسگزارم