سیاوش دریابار

راز منصور

ارسال شده در تاریخ : 26 فروردین 1403 | شماره ثبت : H9428968

راز منصور

من به دار لب منصور حزین بردارم
کشته گر گشته ام لب ز دین بردارم

گفته ام دار کم است جمسمم باد دهند
اتشی باید کز این بتکده دست بردارم

عشق ان نیست که راز لبت مخفی کنم
عشق ان است که راز از لب تو بردارم

جرم من نیست که شیشه عمر بر سندانم
سنگ باید تا دل از نقش و نگارش بردارم

شاهدان مژده دهید مژده به لعبت بازی من
مژده ای سخت که دست از ایین تو بردارم

گفت شبلی جرم تو فاش نمودن اسرار است
گر که جرم است باید رسالت ز رسولان بردارم

بر لبم قفل زنید منتظران تا که نگویم رازش
راز گفتن از این میکده ها سر تورا بر دارم

دریا می نباشد کرمی سر باده ببایدت دمی
باده خورده کرمی مست شده باده نابت بردارم

سیاوش دریابار بیست و ششم فروردین 403

سیاوش دریابار از دفتر : چه بگویمت 27 فروردین 1403 3نظر

رباعی

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 3 ارسال نظر جدید

نظر 3

امیر عاجلو 27 فروردین 1403 11:27

!درود
فرامرز عبداله پور 28 فروردین 1403 05:23

درود
شعر زیبا ودلنشین و
پرمعنایی سروده اید
⚘❤????
رقص قلمتان ابدی
محمود فتحی 28 فروردین 1403 08:54

منصور وار گرببرندم به پای دار

مردانه جان دهم که جهان پایدارنیست

سلام برشما