او آمده قصد دلنوازی دارد
با عشوه هوای عشق بازی دارد
معشوقه ترین عشق حقیقی _افسوس
یک ایل فقط عشق مجازی دارد..
درخاطر من قطار ماند وسوسه
تنها غم انتطار ماند و بوسه
درکوپه فقط قرار ما پیدا بود
پیراهن دگمه دار ماند و بوسه
در شهر صف چراغ ها خاموش است
چشمان سیاه زاغ ها خاموش است
از نور ضعیف پنجره ها پیداست
هر شب بغلِ اجاق ها خاموش است
انسیه فتح تبار
زمستان ۱۴۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 19 دی 1402 13:27
درود بزرگوار ا
فرامرز عبداله پور 19 دی 1402 13:40
درود زیبا ودلنشین سروده اید
⚘⚘⚘⚘????????????????
زنده باشید به مهر
محمود فتحی 20 دی 1402 00:50
درود لذت بخش زیبا بود
محمد مولوی 01 اسفند 1402 00:54
محمد مولوی 01 اسفند 1402 00:54
تولدتان مبارک