ما مهندسها اسیر درد بیکاری شدیم
صبح تا شب توی اسنپ مثل یک گاری شدیم
مشتق و جبر و حساب و هندسه مایه نشد
پس به جبر زندگی رانندهی باری شدیم
البته بعضی به لطف پول بابا شاغلند
پس به جز رانندگی گهگاه بازاری شدیم
حاصل ما از کتاب و درس شد صدها کراش
جملگی ما عاشقان خوب و قهاری شدیم !
هیچ حالیمان نمیباشد کمی از درسها
در عوض در مافیا بازی عجب یاری شدیم !
ما همین لیسانسمان را زورکی داریم و حال
فارغ از ارشد همه راهی اجباری شدیم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 اسفند 1402 08:14
لطیف و دلنشین
محمود فتحی 08 اسفند 1402 08:47
سلام دوست عزیز کارعیب عارنیست هیگاه تحصیلات ازبین رفتنی نیست
امیدوارباش