سلیمان حسنی

سلیمان حسنی

امتیاز اعضا:

دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

نازِنگاه

ارسال شده در تاریخ : 15 آذر 1395 | شماره ثبت : H944376

نـازِ نـگاهت دلِ ما را ربـــود
پنجره‌ای تـازه به‌رویم‌گشـود
گرچه‌زِ تـو دور شـدم ماهِ من
لیک‌به‌غیر ازتو به فکرم نبود
جان‌به‌ فدایت‌ همه‌یِ‌هستی‌ام
عشقِ تو شد بافته‌ درتار وپود
بی‌تو‌دلم‌خـانه‌یِ‌دردوغم‌است
پُـر شـده از مِهرِ تو کُلِ وجود
چون خبری از تو رسد٬کارِ من
هست‌ به‌ هَر لحظه قیام‌ و قعود
تــا بِرِسـی ٬ خوب تماشــا کُنَم
چهره‌یِ خنــدانِ تو را زودِ زود
یادِتو هـر جا که به ذهنم رسید
گشت‌روان‌شـعر زِلب‌هاچو رود
دست و دلـم با هم و بی اختیـار
خـوبی و اوصافِ تو را می‌سرود
ای گُلِ زیبایِ من ٬ ای جـانِ من
باد زِ حــامی به تو صـدها درود

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 206 نفر 292 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (17 /09/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (17 /09/ 1395)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا