_بعد از من؛
هیچ کس!
برای بی خوابی چشمان تو
افسانه نخواهد گفت...
_این تو
و این
تمام افسونگران شهر...
_من ؛
تمامم برای تو بود؛
هزاران بار ؛
هزاران شب...
_از این همه لالایی روشن؛
به انزوای خمیازه رسیدی با من؟!
_خیالی نیست؛برو!
_بی من شدنت؛
مبارک!!!
_نوش جانت؛
این خماری شب های بی من...
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 04 بهمن 1402 11:15
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
افسانه نجفی 04 بهمن 1402 12:50
ممنون
محمود فتحی 04 بهمن 1402 13:45
درودتان شاعر گرامی