تو مرا زنده به گور کردی و من
صاحب دنیا شده ام
فکر میکردی که عزل فرصت جانم ندهد؟
لیک
عاشقی دارم که همه دنیای من است
توی دیوانه دگر نه در این محفل ما جا داری
نه به هر تحفه دری از بر بازار لیاقت داری
من عاشق و رسوا شده ام
همدمی دارم که غرق دنیا شده ام
نفسش بوی گران همه دنیای من است
جانم از رخصت او دمادم به من است
دگرم نه به فکری ز منی جا داری
نه به چشم جهان ذره دمی نیم نگاهی داری
به خدا پشتو پناهت که چه رسوا گشتی
من رسوای زمانه بردی و تنهای تنها گشتی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 دی 1402 18:56
.مانا باشید و شاعر