نقل است از رسول که هر کس محب توست
حاشا اگر که درک کند او عذاب را
مدیون بحر لطف تو خشکی عالم ست
پر نور کرده نور شما آفتاب را
نام تورا شنیدم و بی خود شدم ز خود
با خمر نام تو ز چه خواهم شراب را؟
«پرسیدم از خودم که چرا زنده ام هنوز
عشقت کشید یک تنه جور جواب را»
افتاده بین ما ز گنه هجر و فاصله
جز معصیت دلیل نباشد حجاب را
دنیاست همچو بحر خروشان و پر خطر
یاری کن این شناگر غرق در آب را
حالم به لطف و مرحمتت یا علی خوش است
هرگز نمیدهم به کس این حال ناب را
العبد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 04 اسفند 1402 13:49
!درود
محمدرضا بادینلو 04 اسفند 1402 19:16
????????
محمدرضا بادینلو 05 اسفند 1402 08:47
محمود فتحی 07 اسفند 1402 12:54
سلام شاعرگرامی زیبا قلم زدید
محمدرضا بادینلو 07 اسفند 1402 13:03
????????
محمدرضا بادینلو 07 اسفند 1402 13:04