3 Stars

همراز

ارسال شده در تاریخ : 03 اردیبهشت 1403 | شماره ثبت : H9429056

دیگر در غزلم قافیه پیدا نمی‌شود

آن قدر نبودی که درد من با دیدنت دوا نمی‌شود

شنیده‌ام خوشی در کنار یارت، آری؟

کاش به عینه می دیدم که با شنیدن باورم نمی‌شود

یادت رفته که قول داده بودی به عاشقت

یادت رفته و هر چه می‌کنم فراموشم نمی‌شود

باز همان جای قدیمی نشسته‌ام

هر چه می‌کنم امروز شبیه آن روز نمی‌شود

خواستم بیایم، بگویم تمام درد دلم را

خواستم اما هر چه کردم دیدم نمی‌شود

ما از بدو تولد اهل گریستنیم 

خواستم خلافش را ثابت کنم دیدم نمی‌شود

عشق سهم کسی می‌شود که نداندش

من خوب فهمیدم و دیگر عشق نصیبم نمی‌شود

درد بسیار است و همرازی نیست

خواستم جز تو کسی را همراز خود کنم، نمی‌شود که نمی‌شود

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 19 نفر 33 بار خواندند
امیر عاجلو (03 /02/ 1403)   | alireza shokouhiyan (04 /02/ 1403)   | مهدی نصرت آبادی (06 /02/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (03 /02/ 1403)  
تعداد آرا :1


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا